
کتاب در طلب زرتشت
آنچه کشف کردم داستان قرن ها تاریخ عجیب و غریب سیاه گراند گینیول است؛ داستان بلندی از جنگها و محاصرهها و قتلهای جنایت بار و مثله کردنها و آشوبها و مرگ های ناگهانی، و سرکردگان بربرها که جامهاشان را که کاسهی سر امپراتورها و ژنرال ها بود به سلامتی بلند میکردند.
در سال 680، یکی از خلق های کافرکیش کوچ رو، که از اعقاب هونها و ایرانیان بودند و خود را بلغار (شاید یعنی «آمیخته») میخواندند، و به رهبری خان آسپاروخ تا مرزهای بیزانس آمدند و چنان شکست خفت باری بر امپراتور روم [شرقی] کنستانتین چهارم مشهور به «ریشو» تحمیل کردند که همهی سرزمین های پیشین بیزانس واقع در شمال سلسله جبال بالکان را به طور رسمی متصرف شدند. و نخستین امپراتوری بلغارستان بدین شکل پا گرفت، و بیش از سیصد سال با امپراتوری روم شرقی و توابع روم شرقی و توابع آن درگیری و رویارویی داشتند.
صفحه ۸۶



تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

مادربزرگ، من آنها را میخواهم
معرفی کتاب آن کفشها نوشتهی ماریبت بولتز

تدقیقی نو در مفهوم حسبه
معرفی کتاب تبارشناسی حسبه نوشتهی احمد صبحی منصور