
کتاب خواهران همینگوی
من به ویل گفتم تا ابد عاشقش میمونم. اون گفت تا ابد زمان خیلی طولانیایه اما اون هم عاشق منه. وقتی برگشتم خونه، تقریباً آفتاب زده بود از این میترسیدم که مامان یا بابا ممکنه بیدار باشن. اما خونه ساکت بود. لباسام رو درآوردم و سعی کردم بخوابم و میدونستم که هیچچیز توی زندگیم هرگز مثل قبل نخواهد بود.
صفحه 219


در واقع، دیگر قلب نداشتم
معرفی کتاب خاطرات پرستو نوشتهی آملی نوتومب

کوتولهی قلدر تارتوف مزوّر است یا روشنفکر؟
معرفی نمایشنامهی روشناییهای بوهم نوشتهی رامون ماریا دل بایه اینکلان

با رها کردن شگفتزده خواهی شد!
نقد کتاب تئوری رها کردن، اثر مل رابینز، ابزاری تحولآفرین که میلیونها نفر دربارهاش صحبت میکنند