
کتاب جایی برای پیرمردها نیست
وسط یکی از بستهها اسکناسها را بریده بودند و فرستندهای که در دل بستهی اسکناس جاسازی شده بود از یک فندک زیپو کوچکتر بود. ماس دستگاه را برداشت و با دست وزنش کرد. بعد آن را توی کشو گذاشت و اسکناسهای بریده را به دستشویی برد و در توالت ریخت و سیفون را کشید. چند اسکناس سالم آن دسته را تا کرد و در جیبش گذاشت. باقی بستهها را در چمدان چید و چمدان را روی صندلی گذاشت و نشست و نگاهش کرد. به خیلی چیزها فکر کرد، اما مهمترین چیزی که به ذهنش رسید این بود که بالاخره شانس به او رو آورده است.
صفحه 100


بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو

در آستانهی فروپاشی
معرفی نمایشنامه گرداب نوشته نوئل کاورد

زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی