
کتاب توسكا
باز نگاهش کردم. جذاب نشان میداد. این را نمیشد انکار کرد. پوستش سفید بود و برخلاف پوست روشنش موهایش از سیاهی برق میزدند... موهای پرپشت و خوشحالتش! بر عکس بیشتر آقایان این روزها، صورتش را سه تیغ کرده بود و خبری از تهریش نبود. چشمهای درشت سیاهش هم گیراترین عضو صورتش بودند. نیمرخش از تمام رخش جذابتر بود. نگاهم را از او گرفتم و به روبهرو خیره ماندم. این بار او بود که نگاهش روی من سنگینی کرد. من برعکس او تمام رخم جذابتر بود. از افکار خودم داشت خندهام میگرفت.
صفحه 98



چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر

از مرغ سرکنده تا ستارهی هالیوود
نقد و مرور کتاب پسر عزیز: خاطرات آل پاچینو

چه خوشاقبالاند آنان که در زمانهی شوستاکوویچ زیست میکنند!
معرفی کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد نوشتهی استیون جانسون