کتاب تانگوی شیطان
قبل از خرید کتاب تانگوی شیطان بخوانید
در روستایی دورافتاده و فراموششده در مجارستان، جایی که باران بیپایان میبارد و امید فروپاشیده است، ساکنان در انتظار یک منجی یا شاید آخرالزمانی تدریجی هستند. کتاب تانگوی شیطان (Satantango)، اثر لاسلو کراسناهورکایی، «استاد مجارستانی معاصر آخرالزمان»، خواننده را به رقصی کند و مسحورکننده در دل زوال و خلأ معنوی دعوت میکند.
درباره کتاب تانگوی شیطان
تانگوی شیطان با جملات بینهایت طولانی، پیچیده و هزارتووارش شناخته میشود، خواننده را در وضعیتی اگزیستانسیال غوطهور میسازد. داستان در روستایی متروک و گلآلود میگذرد که ساکنانش پس از فروپاشی وعدههای بزرگ ایدئولوژیک، در خلئی معنوی رها شدهاند. این فضایی پساآخرالزمانی است که زوال آن نه با انفجار، بلکه به شکلی تدریجی و درونی رخ داده است.
خواندن کتاب تانگوی شیطان به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
- علاقهمندان به ادبیات مجارستان و آثار لاسلو کراسناهورکایی.
- خوانندگان رمانهای آخرالزمانی، فلسفی و تجربی.
- کسانی که از سبکهای روایی پیچیده و جملات طولانی لذت میبرند.
- دوستداران آثار بلا تار (که فیلمی مشهور بر اساس این رمان ساخته است).
معرفی نویسنده: لاسلو کراسناهورکایی
لاسلو کراسناهورکایی (متولد ۱۹۵۴میلادی)، نویسندهی سازشناپذیر مجارستانی و برندهی جایزهی بینالمللی من بوکر و نوبل ادبیات 2025 است. او که توسط سوزان سونتاگ «استاد مجارستانی معاصر آخرالزمان» لقب گرفته، راوی فروپاشی معنا و جامعه در چشماندازهایی ویران است. این اثر با ترجمهی سپند ساعدی توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
جملات کتاب تانگوی شیطان
از مقدمهی مترجم:
«ادبیات کراسناهورکایی در وهلهی اول با سبک منحصر به فردش شناخته میشود: جملاتی بینهایت طولانی، پیچیده و هزارتووار که گاه تا چندین صفحه ادامه مییابند و با وسواسی کلامی، خواننده را به دنبال خود میکشند... این جهانی است که در آن وعدههای بزرگ ایدئولوژیک، چه کمونیستی و چه سرمایهداری رنگ باختهاند و انسانها در خلایی معنوی به حال خود رها شدهاند.»
قسمتی کوتاه از کتاب
کار آساانی نبود. دو روز تمام طول کشید تا بفهمدپایش را اول کجا بگذارد، بعد کجا را بگیرد و چطور از حفرهای که میان توفالهای بام حیاط پشتی خانه به وجود آمده بود و به طرزی باورنکردنی باریک بود رد شود، اما حالا نیمدقیقه بیشتر طول نمیکشید و کار چندان پرخطری هم به حساب نمیآمد، کافی بود بیشتر طول نمیکشید و کار چندان پر خطری هم به حساب نمیآمد، کافی بود روی کپهی هیزمهایی که با برزنت سیاه پوشانده بودنشان برود و با حرکتی حساب شده ناودان را بچسبد.
صفحه 119