
کتاب آخرین یادگار نادرشاه
ای شمشیر عزیز!... ای یادگار نادرشاه بزرگ... سالها بود که از این صندوق بیرون نیامده بودی... سالها بود که خواب راحت کرده بودی ولی حالا دیگر باید آن تیغه درخشان خود را مثل قرص آفتاب به مردم این شهرنشان بدهی... بلی این تیغه تو از خون دشمن صیقل یافته است!... هرگز زنگ نخواهد زد... هرگز درخشندگی خود را از دست نخواهد داد...
پشت جلد


روایتهایی واقعی، تأثیرگذار و انسانی
معرفی کتاب مردی که زنش را با کلاه اشتباه می گرفت نوشته الیور ساکس

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

در تاروپود کار و عشق و خاطره
مروری بر کتاب خاک کارخانه نوشتهی شیوا خادمی