
کتاب آخرین روزهای زندگی هلاله
محمدرشیدخان گفت:« خوب به حرفهام فکر کن دخترم! ما نسبت به هم و نسبت به همهی کسانی که بهمون خدمت کردهن، مسؤولیم. نسبت به زندگی و آیندهشون. نسبت به مرگ و زندگیشون. ببین دخترم! وسط این جنگ و دعوا و بگیر و ببند، کشیدن شیرزاد به سمت سوئد، مثل نجاتدادن جون یه جوونه از دست مرگ. تو خوب میفهمی من چی میگم. تو خوب میفهمی نجاتدادن جون یه جوون از دست مرگ، چه معنی داره. تو...»
آری، هلاله خوب میفهمید. او پیش از این پسر جوانی را به کشتن داده بود. او هنوز به خاطر مرگ برایموک خودش را مقصر میدانست.
صفحه 196


پیشخان اردیبهشتماه 1404
رفتوآمدهای کتابی در اردیبهشت 1404

چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر

از کودکی در گوارانی تا تبعید در فرانسه؛ زندگی پرماجرای روا باستوس
آگوستو روا باستوس: مروری بر زندگی و آثار