یک فنجان چای | نشر ماهی

نویسنده: کاترین منسفیلد

صدایش عوض شده بود. حالا دیگر صدایش می‌لرزید... زد زیر گریه. داخل کیفش را گشت و از توی جیب کوچکش یک دستمال معطر درآورد. تور صورتش را کنار زد؛ انگار داشت تور را از روی صورت کس دیگری کنار می‌زد، انگار داشت با کس دیگری حرف می‌زد. با لحن ترحم‌انگیزی گفت: «می‌دانم، عزیزم.» و دستمال را گذاشت روی چشم‌هایش.

کیف کوچولوی زن روی دامنش بود، با آن نیش باز نقره‌ای و براق. مرد می‌توانست پودرپاش زن را ببیند، همین‌طور رژ لب، دسته‌ای نامه‌، یک شیشه قرص سیاه ریز مثل بذر گیاه، سیگاری شکسته، یک آینه، ‌قرص‌های سفید شیری و فهرستی که حسابی خط‌خطی شده بود. مرد فکر کرد: «اگر توی مصر بود، با همه‌ی این چیزها خاکش می‌کردند.»

صفحه 94


متاسفانه این کتاب موجود نیست

یک فنجان چای | نشر ماهی

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تنها اندیشه کافی نیست دستانتان را نیز تکان دهید!

معرفی کتاب فیلسوفی در تعمیرگاه نوشته‌ی متیو بی. کرافورد

به کلاس نویسندگی نادر ابراهیمی خوش آمدید!

درباره‌ی کتاب لوازم نویسندگی نوشته‌ی نادر ابراهیمی

به گاه دگردیسی اشیاء، ما تباه شده‌ایم

درباره‌ی کتاب کورسرخی نوشته‌ی عالیه عطایی

کتاب های پیشنهادی