
کتاب کودک خاموش
سه ساعت بعد به جیک زنگ زدم و گفتم در راه خانه هستیم. جوزی با مهربانی چند ساندویچ و چند لیوان چای دیگر برایمان درست کرد، هرچند همه بعد از آن روز سخت تشنهی ودکا و کوکا بودیم. من و راب قرار گذاشتیم مثل قبل ادامه بدهیم ولی من بدون اطلاع او دست به هیچ کاری نزنم. بعد نشستیم و با ایدن یکی دیگر از کارتونهای دیزنی را تماشا کردیم. ما وسط راه بودیم، راهی که از قرار معلوم راه سختی بود و برای پیمودنش به هم نیاز داشتیم.
صفحه ۱۲۵

چگونه یک ستاره درخشش بیشتری پیدا میکند؟
معرفی کتاب کودک ستارهای برای همه نوشتهی افلین باختمان

و دیگر بار رؤیاهایت را به مهمانیام بفرست
معرفی کتاب اقرار میکنم: عاشق شدهام نوشتهی آلکساندر پوشکین

پوملو، فیلی که فرق اینجا و آنجا را نمیداند!
معرفی کتاب کودک آموزش مفاهیم با پوملو ، فیل فیلسوف 1 / تفاوتها نوشتهی رامونا بدسکو