کتاب خون می چکد هنوز

نخست عنوان فرعی کتاب، زندگی باور نکردنی فیودور داستایفسکی، وادارم کرد تا آن را بخوانم، اما با مطالعه اولین صفحات و درک عنوان اصلی رمان، یعنی کتاب خون می‌چکد هنوز، حسی مشترک با نویسنده در من شکل گرفت. به یاد اولین باری افتادم که رمانی از داستایفسکی خوانده بودم و احساسی که در وجودم برانگیخته شده بود، احساسی چون یک زخم، یک جراحت؛ زخمی که هنوز باز است و از آن خون می‌چکد. جراحتی نه ناشی از بیماری یا ضربه و آسیب، برعکس چشمه ای جوشان که انسان را زنده و پویا نگه می‌دارد.

من نیز مانند نویسنده کتاب هنوز به یاد دارم که کجا برای اولین بار آن داستان را خواندم. احساسی را که اثر داستایفسکی در من به وجود آورد به خاطر می آورم و صحنه هایی که نویسنده توصیف کرده بود هنوز بعد از گذشت سال ها به وضوح در ذهنم قابل رؤیت‌اند.

نری در کتاب خون می‌چکد هنوز زندگی حرفه ای و خصوصی نویسنده شهیر روس را مفصل شرح داده است.

در کتاب خون می‌چکد هنوز مؤلف تنها به شرح زندگی داستایفسکی بسنده نکرده است، بلکه پاره هایی از زندگی شخصی خود را نیز، با ربط یا حتی بی ربط، گاه به صورت فصلی مجزا و گاه در لابه لای سطرها، با خوانندگان در میان می گذارد و در این میان به خلق و خو، زیست و سبک نوشتاری دیگر نویسندگان و شعرای روس قرن نوزدهم نیز گریزهایی می‌زند.

مقدمه مترجم