کتاب پرونده ی قدیمی پیرآباد

نویسنده: بهرام بیضایی

جاده. روز. بیرون جا.

اتوبوس از سوی دهکده می‌آید.

اتوبوس از تپه‌ای می‌گذرد.

از شیشه‌ی اتوبوس دیده می‌شود که در جاده جانعلی در گاریش می‌رود. کرامت بوق می‌زند؛ چندبار. می‌خندد؛ دیگران هم. جانعلی دستپاچه سعی می‌کند کنار بکشد؛ حالا آنها موازی هم می‌روند. کرامت نگاهش می‌کند. جانعلی بر گاری خود کوچک شده و کرامت سعی دارد برتری خود را طولانی کند. کمالوندی‌ها سر از شیشه‌ها درآورده‌اند و به جانعلی شرمنده می‌نگرند؛ و یکی دو تن تشویقش می‌کنند که جلو بزند. کرامت عمداً آهسته و تند می‌کند؛ عاقبت جانعلی به خشم آمده ناگهان به اسب گاری شلاق می‌زند و در دام این مسابقه می‌افتد. کرامت خندان خندان به او راه می‌دهد و باز می‌گیرد.

صفحه ۴۳

افزودن به پاکت خرید 30,000 تومان

پرونده ی قدیمی پیرآباد

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

غربت، تنهایی و شکوه (بخش سوم- آثار: فیلم‌نامه‌ها و پژوهش‌ها)

مروری بر فیلم‌نامه‌ها و پژوهش‌های بهرام بیضایی

میر نوروزی

نوروز شبیه دفتری است که چکیده‌ی سال‌های درازی از مردم‌شناسی ایران را در خود دارد.

ما لُعبتکانیم و فلک لُعبت‌باز

مرور نمایشنامه‌ی «چهار صندوق» اثر «بهرام بیضایی»

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 30,000 تومان