
کتاب پدر عزراییل
روی شکم دراز کشیدم و سرم رو دولا کردم توی کاسه توالت بوی کثافت و ترشیدگی میزنه زیر دماغم و فرو میره توی حلقم هنوز صدای گیتار خوزه آبولدو از توی اتاق میاد... یه بار تیکه به تیکه با نازنین گوش دادیم و برام ترجمش کرد. دور و برم رو که نیگا میکنم حالم بدتر میشه به خودم فشار میارم و عق میزنم سرم میخواد از جاش کنده بشه درد نمیکنه ولی یکی توش داره یه چیزی باد میکنه توی دلم ذق ذق میکنه زبونم رو میدم بیرون و دوباره عق میزنم اشک از چشمام راه افتاده و آب دهنم از لب و لوچم آویزونه فایده نداره کف دستام رو میذارم روی سرامیک کف توالت و شکمم رو یه خرده بلن میکنم چار دست و پا میشم و زل میزنم به کبرههای زرد کاسه توالت ... باید بالا بیارم و گرنه نمیتونم از جام بلن شم.
صفحه ۵


لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین

فیلم سازی بهمثابهی تجارت
معرفی نمایشنامهی از تو برکت نوشتهی دیوید ممت

صد سال تنهایی در توفان
معرفی کتاب اگر برف از باریدن بازنایستد نوشتهی روبرت صافاریان