کتاب وقتی ما همه مردیم

نویسنده: مهدی احمدیان

مش قربان قمه‌ای از زیر لباسش بیرون آورد و آن را به سمت یوسف پرتاب کرد. با برخورد قمه به گردن یوسف او به هوش آمد و خود را داخل کلبه‌ی مش قربان یافت. پیشانی‌اش خیس عرق شده بود. وقتی فهمید آن چیزهایی که دیده بود رویایی بیش نبوده است نفس راحتی کشید. با دستش شیشه‌ی بخار گرفته‌ی کلبه را پاک کرد و انعکاس صورتش نمایان شد. مش قربانبه سمت یوسف آمد و دستش را روی گل نرگس گذاشت.« چی شد؟ دوباره لال شدی! راستی می‌دونستی که می‌گن پیاز این گل سم کشنده‌ای داره. اگه بخوریش درجا تموم می‌کنی. بهش می‌گن گردنبند خدایان دوزخ. فقط پیازش سمیه »

مش قربان با گفتن این حرف سرش را چرخاند و سریع به سمت کتری رفت. یوسف، بی آنکه خود بداند، با نگاهی به مش قربان دیوانه‌وار دستش را درون گلدان کرد وپیاز گل نرگس را از خاک بیرون کشید. ریشه‌ی گل مانند قلبی درون خاک می‌تپید. ساقه را از پیاز جدا کرد ودرون جیب کتش گذاشت. ساقه‌ی بی ریشه را هم داخل خاک فرو کرد.سر آن گلی که ریشه ندارد چه می‌آید؟ می‌میرد. یوسف این را می‌دانست و با این حال پیاز گل را جدا کرد.

«چایی حاضره .»

صفحه 26  


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب وقتی ما همه مردیم

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: وقتی ما همه مردیم
  • ناشر : روزنه
  • تعداد صفحات: 164
  • شابک: 9789643348816
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1398
  • نوع جلد: شمیز،رقعی
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ماجراجویی در سفر زندگی

مروری بر کتاب پسرک، موش‌ کور، روباه و اسب نوشته‌ی چارلی مکسی

همه‌ی ما شبیه اما متفاوتیم

مروری بر کتاب کودک تکامل شگفت‌انگیز نوشته‌ی آنا کلیبورن

روز بدون پوشک

معرفی کتاب کودک روز بدون پوشک نوشته‌ی لیز فلچر

کتاب های پیشنهادی