
کتاب همه چیز ممكن است
هنگامی که لیندا پترسون – کورنل با زنی روبرو شد که قرار بود یک هفته در منزلشان اقامت کند، در دل گفت: «آه، خودشه!»
آن زن ایوون توتل نام داشت و زن دیگری به نام کارن لوسی تات او را از جشنواره عکاسی با خود به خانه آنها آورده بود و زمانی که لیندا به استقبالشان آمد، کارن ساکت و آرام کنار ایوون ایستاده بود. ایوون، قد بلندی داشت و گیسوان تابدار و قهوهای رنگش روی شانههایش افتاده بود. زیبایی صورتش حتما ده سال پیش دو چندان بوده. چین و چروکهای زیر چشمش از برق چشمان آبی رنگش کاسته بود. آرایش صورتش برای زنی که چهل سالگی را پشتسر گذارده، زیاد از حد بود – لیندا پنجاه و پنج سال داشت. صندلهایی که به پا کرده بود، با آن کفههای بلند چوبپنبهای، قامتش را بلندتر نشان میداد. لیندا از کفشهای ایوون توتل دریافت که در خانوادهای متوسط بزرگ شده چراکه کفشها، همیشه صاحبانشان را لو میدهند.



پس برنده کیست؟
معرفی نمایشنامهی الیزابت دوم نوشتهی توماس برنهارت

چرا پدرها و پسرها میتوانند گریه کنند؟
معرفی کتاب کودک مردها گریه میکنند نوشتهی جانتی هاولی

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح