همه چیز را فروختند.
اول دار و ندار مریم به باد رفت، بعد لیلا. لباسهای بچگانه عزیزه و چند اسباببازی که لیلا با داد و بیداد از رشید خواسته بود برایش بخرد. عزیزه با نگاه رامی شاهد این ماجرا بود. ساعت رشید هم فروخته شد و رادیو ترانزیستوری او، یک جفت کراوات، کفشهایش و حلقه ازدواجش. کاناپه، میز، قالیچهها و صندلیها هم رفت. وقتی رشید تلویزیون را فروخت، زلمای بدعنقی شریرانهای در پیش گرفت.
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید