کتاب موش ها و آدم ها | نشر علمی و فرهنگی
در غروب یک روز گرم، باد کوچکی برگها را به جنبش انداخت. سایه از تپه بالا میرفت و به قله میرسید. در کنارة ماسهای، خرگوشها همچون سنگهای خاکستری منقوش نشسته بودند و آنگاه که از سوی شاهراه صدای پای آدمی بر روی برگهای برهم فشرده به گوش رسید، خرگوشها بیصدا به پناهگاهها شتافتند. یک هوبرة جسیم به زحمت در هوا برخاست و در رودخانه فرود آمد یک لحظه این محوطه را سکوت فرا گرفت و سپس در ابتدای کورهراهی که به کنار استخر میرفت دو مرد پدیدار شدند.
این دو نفر در کورهراه پشت یکدیگر حرکت میکردند و حتی آن دم نیز که در راه پهن قدم میگذاشتند، همچنان یکی پشت دیگری راه میرفت. هر دو شلوارهای کار و نیمتنههای آبیرنگ با تکمههای برنجی در بر داشتند. هر دو کلاههای بیشکل و سیاه به سر داشتند و بستهای به پشت گرفته بودند. مردی که پیشاپیش میرفت کوچک و چاب و سیهچرده و تیز چشم و قوی صورت بود. همة اعضای او شایان تعریف بود.
صفحه ۲
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»
اگر درختان دیگر ما را نشناسند
معرفی کتاب فراق بهشت نوشته لوسی جونز
رازهای مطبخ نادرمیرزا
مرور کتاب کارنامهی خورش دستورغذاهای نادرمیرزا قاجار گردآورنده نازیلا ناظمی