«از من خواستید یک دفترچه خاطرات روزانه تهیه کنم. دکتر٬ نوشتن مثل این است که با خودت صحبت کنی٬ همان کاری که من و شما در طول این مدت کردهايم. بنابراین٬ چه فرقی میکند. حالا دارم دربارهی داون ایست مینویسم: امروز صبح انگار مه زمستانی در هوا یخ زده است. قدم زدن در مزارع مثل در آغوش گرفتن هوا و شنیدن صدای شکسته شدن یخها و عبور از دالان لولهای جسم خویشتن است. به مکانهایی از این دست بهشدت نیاز دارم. اینجا در امانم. منظورم این است به همان دلیل که هر دو میدانيم٬ هر بار وارد مطبتان میشوم شما را به خطر میاندازم.
صفحه ۴۳
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی