
کتاب مرگ الیویه بکای و داستانهای دیگر
بارها در طول شب از جا پریده بودم بی آنکه بدانم وزش کدام باد خوابم را آشفته کرده بود، دستهایم را نومیدانه در هم گره میکردم و من من کنان میگفتم: «خدایا! خدایا! باید مرد!» تشویشی سینه ام را میفشرد در منگی بیداری، ضرورت مرگ دهشتناکتر به نظرم میرسید به سختی دوباره به خواب میرفتم خواب از بس شبیه مرگ بود نگرانم میکرد اگر تا ابد میخوابیدم چه؟ اگر چشمهایم را میبستم و دیگر بازشان نمیکردم چه؟


انطون، شاعرِ شبهای روشن بغداد
سنان انطون: مروری بر زندگی و آثار

بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو

کدام رمان یا زندگینامه مرا آمادهی مادر شدن میکند؟
فرانچسکا سگال زندگینامه و رمانهایی دربارهی تجربهی مادر شدن معرفی میکند