کتاب محشر صغرا
نویسنده: تادئوش کونویتسکی
اینک پایان دنیا. پایان دنیا نزدیک است، دارد فرامی رسد. شاید هم دنیای خودم است که آرام آرام به آخر می رسد. پایان دنیای شخصی من. اما پیش از آنکه دنیایم خرد و خراب شود، به اتمها تجزیه و به هیچ بدل شود، واپسین فرسنگ جلجتایم در انتظارم است. آخرین دور این ماراتن همان چند پله بالا یا پایین نردبان که بی معناست.
در ساعت دلگیری که آغازگر روزهای پاییز است، از خواب بیدار شدم. دراز به دراز روی تختم افتادم و به پنجره مالامال ابرهای بارانی نگاه کردم. اما راستش، آسمان پنجره ام را فقط پاره ابری بزرگ پوشانده بود که به فرشی تاخورده می مانست. ساعت مرور زندگی و رسیدگی به حسابهای روزانه بود. آن قدیم ها مردم نیمه شبها قبل از خواب خوش شبانه به حسابهایشان رسیدگی میکردند، اما حالا صبح ها با صدای قلبهای رو به موت از خواب می پرند و سراسیمه می شوند.
صفحه 23- نام کتاب: محشر صغرا
- مترجم: فروغ پوریاوری
- ناشر : ثالث
- تعداد صفحات: 311
- شابک: 9786004055536
- شماره چاپ: 4
- سال چاپ: 1401
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان لهستانی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
در باب تجربهی سوگ در کودکان
مروری بر کتاب مامان دلم برایت تنگ شده نوشتهی ربکا کاب
فرهنگ خانوادگی
نقد کتاب فرهنگ خانوادگی اثر الیزابت آسودو
گرگی در پوست گوسفند
مروری بر کتاب در برابر استبداد اثر تیموتی اسنایدر
کتاب های پیشنهادی