
کتاب ما را با برف نوشته اند
1 عدد
نگرانم میشد و هی میخواست که مواظب تیغ بوتههای پنبه باشم و نگاه ازم برنمیداشت. میدویدم و از جلوی چشمش دور و دورتر میشدم. یکهو دلم برای همهمان میسوزد. برای بابا که معلوم نیست دردش چیست. حتماً فکر میکند عماد وصلهی ما نیست و به خاطر من چیزی نمیگوید. شاید فکر میکند جد و آباد عماد و حاجی خیری بودهاند که زمینهای آقاجانش را توی اصلاحات ارضی سال چهلویک از چنگشان در آوردهاند.
صفحه 65



جهان کپیخورده
مروری بر کتاب آنومالی نوشتهی اروه لو تلیه

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

بازگشت یک اسطوره به دیارخویشتن
معرفی نمایشنامهی اودوسئوس و پنلوپه نوشتهی ماریو بارگاس یوسا