کتاب لبخند با شکوه آقای گیل

نویسنده: اکبر رادی

اضطراب .

در اثنایی که فروغ الزمان سرگرم صحبت است، گیلانتاج با تابوت کوچکی که رویش تور مشکی انداخته، از اتاق علیقلی خان بیرون می‌آید و تابوت را روی یک کالسکۀ اسقاط بچگانه می‌راند مهرانگیز با حالتی گنگ و مالیخولیایی به راه رفتن او خیره مانده است.  گیلانتاج با لبخند و ابهام برای مهرانگیز سر تکان می‌دهد و آرام به اتاق خود فرو می‌رود...

فروغ‌الزمان دست به گلویش می‌برد و آب دهانش را به زحمت قورت می‌دهد. سپس طرف میز می‌رود و با دست‌های لرزان عصبی برای خودش قطره می‌ریزد.

مهر انگیز       هنوز طناب پیچه ؟

فروغ‌الزمان     هفت !

 مهر انگیز      لامپ اتاق شم که درآوردی.

 فروغ‌الزمان    اون در موقعیتی نیس که... دوازده!

مهرانگیز        (سیگاری با فندک آتش زده است.) چرا این همه اصرار داری توی تاریکی حبسش کنی ؟

فروغ‌الزمان     می‌فرمایید ولش کنم خونه رو بذاره سرش؟

 مهرانگیز       یه جایی بخوابونش .

 فروغ‌الزمان    کجا؟

مهرانگیز       همه جا آشنا داری. درمانگاه، آسایشگاه، بیمارستان .

فروغ‌الزمان    بله! ( کمی آب در استکان می‌ریزد.) دیگه همین یکی مونده بود! ( و یک حبه قند.) مادر عزیزمو دو دستی تحویل

                 آقایون بدم، که،براش پروندۀ پزشکی درست کنن و شرح حال خانوادگی بنویسن. ( آهسته هم می‌زند) شرایط منو

                 درک کن!

صفحه 116 


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب لبخند با شکوه آقای گیل

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: لبخند با شکوه آقای گیل
  • ناشر : قطره
  • تعداد صفحات: 152
  • شابک: 9789643418533
  • شماره چاپ: 8
  • سال چاپ: 1398
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: نمایشنامه فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

سمفونی غربت

مروری بر نمایشنامه‌ی ملودی شهر بارانی نوشته‌ی اکبر رادی

لبخند با شکوه آقای گیل حین سقوط

مروری بر نمایشنامه‌ی لبخند با شکوه آقای گیل اثر اکبر رادی

خیالی که بلبل را به مهندس مسعود تاج رساند!

مرور نمایشنامه‌ی «پلّکان» اثر «اکبر رادی»

کتاب های پیشنهادی