کتاب فرمین موش کتاب خوان
کتاب فرمین موش کتاب خوان
و اینکه لازم نیست داستانها را باور کنی تا دوستشان داشته باشی. من همهی داستانها را دوست دارم. توالی آغاز، میانه و پایان را دوست دارم. انباشت آرام معنا را دوست دارم، چشماندازهای مهآلود خیال را، مسیرهای پیچ در پیچ، دامنههای جنگلی، برکههای چون آینه، چرخشهای تراژیک و سکندری خوردنهای کمدی را. تنها ادبیاتی که تاب آن را ندارم ادبیات موشی است، که ادبیات موشهای خانگی هم جزء آن است. از آن موش پیر مهربان باد در بیدستان متنفرم. میشاشم توی دهن میکیموس و استوارت ریزه. خونگرم، پرجنب و جوش، و بانمک، اینها مثل تیغ ماهی در گلویم گیر میکنند.
و حالا که همه چیز تمام شده، دیگر نمیتوانم به خودم بقبولانم که آدمهای واقعی زیادی «سرنوشت» دارند و مطمئنم که هیچ موشی ندارد.
مبارزه برای کمربند مشکی
مروری بر کتاب سرخ سفید نوشتهی مهدی یزدانیخرم
مهاجرت و ارمغانهایش
یادداشتی بر کتاب خاطرات یک دروغگو نوشتهی نسیم وهابی
کتابهایی برای بهبود قدرت انطباقمان با محیط متغیر اطراف
کدام کتابها قدرت انطباقمان را با محیط در حال تغییر بهبود میدهد، هم در خانه و هم در جهان خارج از آن؟