هریت و دیوید همدیگر را در یک مهمانی اداری دیدند که هیچ یک قصد رفتن به آن را نداشتند و هر دو در آنی فهمیدند که سالها در انتظار همین بودهاند. دیگران به آنها میگفتند محافظه کار٬ دمده٬ اگر نگوییم امل؛ خجالتی٬ نچسب٬ و صفتهای نامهربانهای که به آنها نسبت میدادند٬ نهایت نداشت. آن دو سرسختانه از طرز فکر خودشان دفاع میکردند و میگفتند آدمهایی عادی هستند و اين حق را دارند و کسی نباید از بابت مشکلپسندی و میانهروی از آنها خرده بگیرد٬ فقط به اين دلیل که دیگر اینها رسم روز نیست.
صفحه ۱۳
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی