
کتاب نمایشنامه فتحنامه کلات
بشنوید، بشنوید، بشنوید
از قصه گوی کهن قصه بشنوید.
بشنوید از پهلوانان ریگزار
سواران اژدها پیکر و اسبان بیسوار.
توی خان و توغای خان
دو پهلوان؛ هر دو نامدار-
زیر سم تو سن شان خارا شده غبار.
گره پیشانی، پولاد رگ، ستبر سینه، آهن مشت
این هر که دید کشت، آن می شکست پشت.
دو دلاور که میدان کارزار
مانندشان ندیده؛ نه خود چشم روزگار.
در جنگ جنگها کسی را معلوم نشد
که کدام چیره ترند، در نبرد خیرهترند
هر دو تیره پوش، کدام تیره ترند.
جنگ نه که مس می کوفتند
آنروز که دلیران روی خود را به خون دشمن شستند.
نامشان بس که دشمن سراسیمه شود سوی بیابان
اما پنهان کجا شود از پر تیرشان؟
صفحه ۷


روزی که مریم، آذر و سردار مریم مسیر تاریخ را تغییر دادند
معرفی مجموعه کتاب زنان و مردانی که ایران را ساختهاند

پناه بر سینما
مروری بر کتاب موزاییک استعارهها: گفتوگو با بهرام بیضایی و زنان فیلمهایش نوشتهی بهمن مقصودلو

«هوش مصنوعی در دستکاری احساسات خیلی خوب خواهد شد.»
مصاحبه با کازوئو ایشی گورو، در بیستمین سالگرد انتشار رمان هرگز مرا رها نکن