
کتاب فانفارلو | نشر فرهنگ جاوید
ساموئل کرامر که در دوران اوج مکتب رمانتیسم چند اثر عاشقانة عامّهپسند نوشته و با نام مستعار مانوئلا دو مونتِوِرده چاپ کرده بود، حاصل پیوند دوگانة پدری سفیدپوست از تبار آلمانی و مادری سبزهرو از دیار شیلی بود. و اگر به این ثمرة دورگه بودن اهلیت و تربیتی فرانسوی داشتن و تلمّذ بر آستان ادبیات را بیفزاییم، به محض اشنایی با خصوصیات روحی و جسمی و اخلاقی عجیب و پیچیدة او - اگر خشنود و متأثر نشوید - کمتر حيرت خواهید کرد. ساموئل پیشانی صاف و بلندی دارد که از خصوصیات نجیبزادگان است و چشمهایی درخشان مانند دانة قهوه، لبهایی گستاخ و شهوتران، چانهای مربع شکل و مستبد، و موهایی با آرایشی فضلفروشانه شبیه موهای رافائل نقاش بلندآوازه. و در عین حال بیکاره و تنپروری است شهرة شهر، جاهطلبی اندوهگین و سیهروز؛ و علت آن، افکار سست و خامی است که در زندگی دارد. خورشید کاهلی که مدام درونش میدمد، آن ذرّة ناچیز نبوغی را هم که طبیعت به او بخشیده بود دود کرده و به هوا برده است. از میان همة این مردان متوسط الحالى که در این زندگی حقیر پاریسی با آنها آشنا شدهام، ساموئل بیشتر از همة هنرمندان و ادیبانِ شکستخورده، موجودی ضعیف و متفنن بود که نبوغ شاعرانهاش بیشتر در وجودش تابان بود تا در آثارش؛ فردی که ساعت یک بعد از نیمهشب، در سکوت شبانه، میان آتش زغالسنگِ فروزنده و طنین تیکتاک ساعت دیواری، در نظرم در هیئت ایزدی عقیم و نابارور جلوه میکرد؛ ایزدی نوظهور با ناتوانیای چنان غولآسا و بزرگ که حالت حماسی پیدا کرده است.
صفحه ۲۵



قطعهای از اسکریابین اثر عمیق دردناکی بر من گذاشت
معرفی کتاب شبح آلکساندر ولف نوشتهی گایتو گازدانف

سفری به دنیای سواد مالی با پنج موش بامزه
معرفی کتاب کودک پنج موش بامزه خانه میسازند نوشتهی چیساتو تاشیرو

چطور جین آستین به هشام مطر در یادگیری انگلیسی کمک کرد؟
مصاحبه با هشام مطر، رماننویس و روزنامهنگار اهل لیبی