
کتاب غروبدار
انگار صبحها سرحالتراست، اما هر چه خورشید پایینتر میرود او هم سیاهتر میشود. آن صدای خنده و جِزجِز کتفهایش هم بیشتر میشوند. البته قدیمها هم وقت غروب حالش همینطور میشد. چیزیاش میشد اما نمیدانست چی؛ میخواست جایی برود اما نمیدانست کجا. خستهوکوفته گوشهی اتاق ولو میشد تا طلوع. مثل حالا. پیری همان جوانی است، با شدت بیشتر. اینجا جوانی که شدت بگیرد آدم پیر میشود.
صفحه 44


چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر

شبهجزیره را جور دیگری بشناسید
معرفی کتاب شبهجزیرهی عربستان و اعراب نوشتهی رابرت ج. هویلند

کادیلاک دولان: انتقام، عدالت یا سقوط؟
معرفی کتاب کادیلاک دولان نوشتهی استیون کینگ