
کتاب غرب غم زده
(صحنه تاریک است و فقط وِلش را میبینیم که تُندتُند نامهاش را از بر میخواند.)
وَلین و کَلمَنِ عزیز، این نامه را پدر وِلش مینویسد. من امشب برای همیشه از لینِین میروم؛ میخواستم چند جملهای با شما صحبت کنم، اما قصدم موعظه نیست، چون دلیلی ندارد شما را موعظه کنم. موعظه در گذشته هیچ وقت جواب نداده و الان هم جواب نمیدهد. تنها کاری که میخواهم بکنم اینکه از موضع آدمی که نگران شما و زندگیتان است، درخواستهایی ازتان بکنم، نگران زندگیتان هم در این دنیا و هم در بعدی؛ و بعدی برایتان خیلی هم دور نیست.
صفحه 71



پس برنده کیست؟
معرفی نمایشنامهی الیزابت دوم نوشتهی توماس برنهارت

لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»