
حاجآقا روحالله دیگر فروکش نکرد تا آنگاه که آیتالله کاشانی از تخت پایین آمد، به سوی حاجآقا روحالله رفت، صورت او را بوسید، اشکهای خودش را از گونهها و گوشههای چشم سترد و گفت: متشکرم حاجآقا.... متشکرم... مطمئن باشید که قدمهای لازم را برمیدارم.... مطمئن باشید که دیگر، چنان حادثهیی اتّفاق نخواهد افتاد...
صفحه ۱۲۳در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی