همان طور که نشسته ام، با قاشق خمیده ای که همان کنار افتاده زمین بازیبازی میکنم. وراجی های راهنما که به انتها میرسد،چهار کاسه دو دست در کنار همدیگر خاک کندهام. توی گودال ریشهای شبیه به هویج است اما چوبی، پر از کرک، شبیه نوزادی است که به پهلو خوابیده باشد. صدایم را میاندازم سرم که:«من گنجو پیدا کردم.»
صفحه55
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی