ساعت ها
نویسنده: مایکل کانینگهام
خانم بروان
خانم دالووی گفت خودش گل میخرد.
چون لوسی برای خودش کار تراشیده بود. میخواست درها را از پاشنه درآورد؛ کارگرهای رامپلمایر توی راه بودند. بعد کلاریسا دالووی با خود گفت عجب صبحی، تر و تازه، انگار عدهای بچه را لب دریا رها کرده باشند
لسآنجلس است. سال ۱۹۶۹.
لورا براون سعی میکند از دست خودش خلاص شود. نه، چندان درست نگفتیم - سعی میکند با ورود به دنیایی متوازن خود را پیدا کند. کتاب باز را روی سینهاش میگذارد. حالا اتاق خوابش (نه، اتاق خوابشان) انگار شلوغتر و واقعیتر شده است، چون شخصیتی به نام خانم دالووی توی راه است که گل بخرد. لورا نگاهی به ساعت روی میز پاتختی میاندازد. کمی از ساعت هفت گذشته.
صفحه ۴۹- مترجم: مهدی غبرایی
- ناشر : نیماژ
- تعداد صفحات: 238
- شابک: 9786003670471
- شماره چاپ: 2
- سال چاپ: 1398
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان آمریکایی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

تنها یک مهارت در زندگی؛ آن هم این است: تحمل
دربارهی کتاب هزار خورشید تابان نوشتهی خالد حسینی

تا زمانی که یکی از ما زنده است، هردوی ما زنده هستیم. میفهمی؟
مروری بر کتاب زنگها برای که به صدا درمیآیند نوشتهی ارنست همینگوی

دنیای ادبیات فرانسه
شهلا حائری: مروری بر زندگی و آثار
کتاب های پیشنهادی
