زمین

نویسنده: بهرام بیضایی

زمین کوهپایه. روز. بیرون‌جا

تصویر نزدیک از یک خُرده زمین دار ولایتی که به جایی دور نگاه می‌کند؛ از دید او زن و مردی ولایتی را می‌بینیم که از بسیار دور می‌آیند. پیداست که مردم آن سوی بلندی‌اند؛ هر کدامشان خُرده باری به پشت بسته. بچه‌ی چهار پنج ساله ای که دستش در دست زن است هم‌پای آنها می‌آید. تند می‌کنند و گویی هدفی مشخص دارند خُرده زمین دار نامش اروج آقا ـ از کنار چیر و دروازه ی، زمینش و کنار به کنار دکه‌ی کوچکش برمی‌گردد نگاهی به زنش می‌کند - نامش محترم که اینک با کنجکاوی از در عمارت به ایوان آمده و در پاسخ نگاه پرسش آمیز زن، دوباره نگاهش می‌رود به سوی آنها که حالا نزدیک‌تر شده‌اند.

زمین

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

چوم چوم

معرفی کتاب چوم چوم نوشته‌ی لاله جعفری

شاید آن سیب واقعاً کِرمو بوده!

درباره‌ی نمایشنامه‌ی سلطان مار نوشته‌ی بهرام بیضایی

داستان‌هایی در همین اطراف

مروری بر کتاب زخم شیر نوشته‌ی صمد طاهری

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید