
روز ملخ مملو از شخصیتهای کاریکاتوری و موقعیتهای گروتسکی است که با طنزی سیاه و گزنده روایت میشوند، آن هم در فصلهای اپیزودیک کوتاهی که انگار با مونتاژی سینمایی کنار هم قرار میگیرند. به قول یکی از منتقدان، خواننده حین خواندن این کمدی گروتسک دلش میخواهد به شخصیتها و موقعیتها بخندد، اما نمیتواند و خنده بر لبش خشک میشود.
با آنکه وست گرایشات چپگرایانه داشت، در این رمان نشانی از ویژگیهای متعارف ادبیات متعهد و رئالیسم سوسیالیستی دههی ۱۹۳۰ در امریکا دیده نمیشود. وست سایهی تهدید فاشیسم و توهمات جمعی را در امریکا بهخوبی حس کرده و این رمان هشداری پیشگویانه بود از آنچه میتوانست - و اکنون نیز میتواند - در امریکا روی دهد، درست مثل اروپای آن زمان. با این همه، واکنش او به این تهدید و پیشگوییاش تفاوت عمدهای با نویسندهای مانند استاینبک داشت. برای نمونه، گرچه خشم از بیعدالتی و انزجار از آن در خوشههای خشم موج میزند، حسی از امیدواری نیز در آن هست، «پیشگویی اینکه حقیقت به سوی پیروزی گام برمیدارد و... ستمگران سرانجام مغلوب خواهند شد.» اما وست نگاه بدبینانهتری به آینده دارد و ارجاعات فراوانش به بخشهایی از کتاب مقدس که آخرالزمان را به تصویر میکشند شاهدی بر این مدعاست. خود او در نامهای به مالكوم کاولی، نویسنده و شاعر امریکایی، به تاریخ یازدهم مه ۱۹۳۹ مینویسد: «من هیج پیام خاصی برای جهانی آشفته و گرفتار ندارم، الّا اینکه «مراقب باشید».
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی