کتاب روزگار شاد و ناشاد محله نفت آباد
دیگر سراغ من نیا ناصر. بیایی چطور توی صورتت نگاه بکنم؟ اصلاً چطور طاقت میآوری اینجا مرا ببینی با این مردهایی که نمیشناسیشان. با این زنها؟ نیا ناصر، نیا. خبرهای خوشی برایت ندارم. پسرمان، دنیا نیامده از دستمان رفت. من دیدمش. اما تو نتوانستی او را ببینی. مادرم همیشه میگفت بچه تا شش ماهش نشود نمیشود بگویی به پدرش رفته یا مادرش؟ اما من خوب به صورت آن تکه گوشتی که از شکمم بیرون آمد نگاه کردم. خودت بودی ناصر. خود خودت. حیف که نبودی تا بهت نشانش میدادم.
صفحه 73
کوسهها از نزدیک: اصلاح افسانهها و کشف حقیقت
معرفی کتاب کودک دنیای رنگارنگ کوسهها نوشتهی اون دیوی
سفر به دنیای شیرینیپزی فرانسوی
بررسی کتاب: شیرینیپزی فرانسوی – دستورالعملها و تکنیکهای برتر از مدرسهی هنرهای آشپزی فراندی
چگونه یک داستان کودکانه میتواند شکارچیان را به فکر فرو ببرد؟
معرفی کتاب کودک من یک گوزن بودم نوشتهی احمد اکبرپور