رستخیز

نویسنده: نفیسه مرشدزاده

پشت در اتاق عمل، در ساعت‌های بی‌خبری، داشتم در سنگ سرد بیمارستان فرو می‌رفتم. از آن وقت‌ها بود که آدم حتی دل و دماغ ذکر گفتن و دعا کردن هم ندارد. آنجا بود که آواز سهراب در سرم پیچید. همان شعرها که هر سال پای دیگ می‌خواند، به دادم رسید. ابیات پشت به پشت هم می‌دادند و کلمات همین‌طور توی سرم شور می‌گرفتند. واژه‌ها ریسه می‌شدند و دورم را می‌گرفتند و از سنگ بیرونم می‌کشیدند.

حالا باز هم بغل مامانم، گرچه مهدی نیست. عکس سه نفره‌مان چسبیده کنج آینه‌ی اتاق مامان. از جای انگشت‌هایی که روی صورت مهدی مانده، می‌شود فهمید که مامان صبح به صبح دست می‌کشد روی صورت بچه و برایش دعای مخصوص می‌خواند. مثل بچگی‌هایمان. حتما دعایش که تمام می‌شود، فوتش می‌کند سمت آسمان و می‌فرستد آن بالا، لای ابرها. حواسش هست که آسمان لندن همیشه ابری است.

صفحه ۱۴۲

رستخیز

  • ناشر : اطراف
  • تعداد صفحات: 212
  • شابک: 9786226194075
  • شماره چاپ: 5
  • سال چاپ: 1400
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

عقاب

معرفی کتاب عقاب نوشته‌ی پرویز ناتل خانلری

آخرین درخت

معرفی کتاب آخرین درخت نوشته‌ی امیلی هاورث‌بوث

چه کتاب‌هایی در دوران بازنشستگی الهام بخش من هستند؟

نیکی جرارد، نویسنده و روزنامه‌نگار، به ما می‌گوید چه کتاب‌هایی را در دوران بازنشستگی بخوانیم

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید