«یورا» تا زمانی که مادرش زنده بود٬ نفهمید سالیان درازی است پدرش آنها را ترک کرده و پیدرپی به سیبری و خارج از کشور سفر کرده٬ به عیش و نوش پرداخته و تمام دارایی و ثروت آنها را بهباد فنا داده است. همیشه به بچه میگفتند که او در «پترزبورگ» بهسر میبرد و یا این که در یک بازار بزرگ مانند «اربیت» کسب و کاری دارد.
صفحه ۱۲
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی