
کتاب دریا
اون یه هفته برام مثل یه سال گذشت ، تا بالاخره شنبه بعدش پیداش شد. تازه رفته بودیم سر کلاس و استاد دیر کرده بود. من ژاله و مهناز، سه تایی رو سه تا صندلی کنار هم نشسته بودیم و حرف می زدیم.
اون پسره م که شکل بچه درس خون ها بود، تو این چند روزه مهناز رو ول نمی کرد. تا می رفتیم تو محوطه دانشگاه، می اومد نزدیک ما و همونجا می پلکید. تا می رفتیم تو ناهار خوری، می اومد نزدیک میز ما میشست. سر کلاسم زود می اومد و صندلی بغل مهناز رو اشغال می کرد!


من فکر میکنم که وجود دارم
معرفی نمایشنامهی منظرهی دریایی نوشتهی ادوارد آلبی

پنج روایت از خانوادهی فو
معرفی کتاب تکپردهایهای داریو فو نوشتهی داریو فو و فرانکا رامه

کالین هوور مخاطرهآمیزترین، پرهیاهوترین و عاشقانهترین رمانهای خود را انتخاب میکند
کالین هوور: از کتابهای پرفروش تا موفقیت جهانی