کتاب دختر شینا

نویسنده: بهناز ضرابی زاده

پول‌ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه‌ها.

با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودم گذاشته بودم توی قوطی شیر خشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. صمد مرتب می‌گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می‌خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصل کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.»

کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه‌ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی‌رفت. می‌ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می‌کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه‌ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.

شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می‌ترسم. دست خودم نیست.»

خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه‌ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می‌کرد.

گفتم: «بی‌خودی وسایل را نچین. من اینجا بمان نیستم. یا خانه‌ای دیگر بگیر، یا برمی‌گردم قایش.»

خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می‌ترسی؟!»

گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس‌فردا اگر بروی ماموریت، من شب‌ها چه کار کنم؟!»

صفحه 118

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دختر شینا

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: دختر شینا
  • ناشر : سوره مهر
  • تعداد صفحات: 264
  • شابک: 9789041752628
  • شماره چاپ: 19
  • سال چاپ: 1397
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: خاطرات
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

هادی ۱۳۹۹/۱۲/۲۸

بسیار عالی بود

مطالب پیشنهادی

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

مروری بر نمایشنامه‌ی رمولوس کبیر نوشته‌ی فردریش دورنمات

سایه هیولا را جدی بگیرید

معرفی کوتاه کتاب کودک سایه هیولا نوشته‌ی عباس جهانگیریان

آوای رمان عصر پسامدرن از ایتالیا

ایتالو کالوینو: مروری بر زندگی و آثار

کتاب های پیشنهادی