کتاب خانواده تیبو (4 جلدی)

نویسنده: روژه مارتن دوگار

از پله ها پایین آمدند. آقای فم ساعتش را در آورد و نگاه کرد:

- بگذارید در آخر کار شما را به تماشای یک جلسه روحانی ببرم. شما آن را برای آقای بنیان گذار نقل کنید مطمئنم خشنود خواهند شد. از باغ گذشتند و وارد نمازخانه شدند. آقای فم آب متبرک را عرضه کرد. آنتوان پنجاه شصت پسر بچه کرباس پوش را از پشت دید که به ردیف روی آجر فرش زانو زده و بی حرکت بودند. چهار ناظم سبیلو که لباس آبی با سجاف های سرخ به تن داشتند از این سو به آن سو می‌رفتند و شاگردانش را می‌پاییدند. کشیش در جایگاه نماز، با دو شاگرد که خدمتش را می گذاردند، مراسم تناول نان و شراب را به پایان می‌رساند.

صفحه 143

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب خانواده تیبو (4 جلدی)

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

من ماه را می‌خواهم

مروری بر نمایشنامه‌ی کالیگولا نوشته‌ی آلبر کامو

باب‌المندب: دروازه‌ی مرگ

مروری بر کتاب راه شاهی نوشته‌ی آندره مالرو

پیشنهاد نویسندگان بزرگ؛ جنگ و صلح

کتاب جنگ و صلح اثر لئو تولستوی

کتاب های پیشنهادی