
خانم بالفری با لحنی کم وبیش رویاپردازانه ادامه داد: «بعضی وقتها، اون موقع که به زن جوون متأهل بودم، آرزو میکردم آزاد باشم، آزاد و رها از قیدوبند بچه داری و تعهدات اجتماعی، از وظایفی که هر آدمی داره ، متوجهی چی میگم؟ و همینطور از نگرانی هایی که درباره عزیزانت داری؛ بیماری بچهها و پدر و مادرهای پابه سن گذاشته و مشکلات مالی، هرکسی بعضی وقتها آرزو میکنه از همه اینها فرار کنه. ولی راستش آدم نباید آرزو کنه که هیچکس بهش نیاز نداشته باشه، چون این طور که من فهمیدهم تنها راه آزاد بودن همینه.»
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی