
کتاب خاطرات صد درصد واقعی
به کامپیوترت اعتماد نکن
امروز جدیجدی دلم هوای راودی را کرد. این بود که رفتم به اتاق کامپیوتر، یک عکس دیجیتالی از خودم در حال لبخند زدن گرفتم و برایش ایمیل کردم.
چند دقیقه بعد در جواب، یک عکس لخت از باسنش برایم ایمیل کرد.
هم خندهام گرفت و هم غصهام شد.
این راودی تا بخواهی خل و چل و بامزه و حال بههمزن بود. بچههای ریردان به قدری دلواپس نمره و ورزش و آیندهشان بودند که بعضی وقتها رفتارشان شبیه کاسبکارهای میانسال تودار بود. همانها که تلفن همراهشان دائم به رودهی کوچکشان چسبیده.
اما راودی نطقهی مقابل تودار بود. دقیقا از آن قماش بچههایی بود که ماتحت لختش را (و هر چیز لخت دیگرش را) برای تمام دنیا ایمیل میکند
صفحه 151





چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر

تو نمیدونی چهقدر شجاعت میخواد!
معرفی کتاب کودک هوت و الیو: شجاع بهجای دو نفر نوشتهی جاناتان دی واس

قطار همدلی، سفری به دنیای امید
معرفی کتاب کودک قطاری که ایستگاه نداشت نوشتهی بهیج آک