حکم مرگ

نویسنده: موریس بلانشو

فکر می‌کنم تنها به یک چیز توجه کردم: او جلیقه و دامن مشکی پوشیده بود و کلاه نداشت (چیزی که در آن روزگار نا معمول تر از این روز‌ها بود)؛ موهایش را درست نمی‌دم، گرچه بیش از حد معمول بلند به نظر می‌رسید و چون سرش را پایین انداخته بود این طور به نظر می‌رسید که ضربه ای به سرش خورده است یا منتظر چنین ضربه‌ای است. ادامه ماجرا نشان می‌دهد او چه اندازه خلاف قواعد طبیعی رفتار می‌کرد. چرخید و با میز برخورد کرد که سرو صدایش بلند شد.

صفحه61

حکم مرگ

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

والسی برای خداحافظی

مروری بر کتاب مهمانی خداحافظی نوشته‌ی میلان کوندرا

مرگ، پنگوئن و مرثیه‌ای بر اوکراین پسا شوروی

مروری بر کتاب مرگ و پنگوئن نوشته‌ی اندری کورکف

عشق‌های خنده دار

مروری بر کتاب عشق‌های خنده‌دار نوشته‌ی میلان کوندرا

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید