کتاب جیرجیرک های باغ قوام السلطنه

نویسنده: لیلا بابایی فلاح

لعنت به جیرجیرک‌ها، لعنت به جهانگیر و خانه قوام، لعنت به خودم که به تو حسادت کردم. مهرکم خودت خوب می‌دانی که مقصر نیستم. هر کاری کردم تا با جهانگیر چشم تو چشم نشوی، نشد که نشد. تو مجبورم کردی. الان هم که تو نیستی، چشم‎‌های بزرگ خاکستری جهانگیر توی هوا دنبال چیزی می‌چرخد. ابروهای پرپشت مشکی‌اش پائین آمده. وقتی دست می‌کشم روی انگشتان باریکش، هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. انگار حس نمی‌کند. تنها شدم. خیلی تنها. دارم به روزهای گذشته فکر می‌کنم. نمی‌دانم کی کلید را توی شیارها چرخاندم. نمی‌دانم کی در به رویت قفل شد و اسیر تنهایی خودت شدی؟ حتماً باید در را قفل می‌کردم تا باورت شود جهانگیر را دوست دارم؟ حتماً باید در، اتاق جان می‌دادی تا باورت شود؟ حتماً باید این بوی مشمئز کننده، خانه را بردارد تا دیگر به بزازی‌اش نروی؟

صفحه 24


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب جیرجیرک های باغ قوام السلطنه

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: جیرجیرک های باغ قوام السلطنه
  • ناشر : افراز
  • تعداد صفحات: 132
  • شابک: 9786003263376
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1397
  • نوع جلد: شمیز،رقعی
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

راوی زندگی، مرگ، جنگ

مروری بر زندگی و آثار نسیم مرعشی در حوزه ادبیات بزرگسال

روش‌‌‌های عجیب برای کمک به همسایه‌ای که می‌خواهد بمیرد

مروری بر کتاب مردی به نام اوه نوشته فردریک بكمن

قاتلان زنجیره‌ای بعید

مرور و نقد کتاب هالی اثر استیون کینگ

کتاب های پیشنهادی