
دونیاشا: من دیوانهوار شما را دوست دارم. شما تحصیلکرده هستید. میتوانید درباره همه چیز صحبت و اظهارنظر کنید. (سکوت)
یاشا: (خمیازه میکشد.) بله... بهنظر من اگر دختری کسی را دوست داشته باشد، دختر فاسدی است. (سکوت) سیگار کشیدن در هوای آزاد، چهقدر دلچسب است... (گوش تیز میکند.) دارند به این طرف میآیند... اربابها هستند...
طوری بروید که انگار برای آبتنی به رودخانه رفته بودید. از این طرف بروید وگرنه شما را میبینند و فکر خواهند کرد که با من قرار ملاقات داشتهاید. تحمل چنین چیزی را ندارم.
صفحه 32
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی