کتاب امروز ابر است، فردایم باران
نویسنده: محمود درویش
ریتا شب اتاقمان را مرتب میکند و میگوید: شراب کمی مانده است و این گلها از بستر من بزرگترند
پس پنجره را برایشان باز کن تا شب زیبا را معطر کنند و اینجا، روی این صندلی یک ماه بگذار در اطراف دستمال من
بالای دریاچه بگذار
تا درختان خرما بلند و بلندتر شوند...
کسی را جز من به تن کردهای؟ زنی در تو ساکن شده است
که هر بار که شاخههایت در اطراف تنهی من میپیچد،
به هق هق میافتی؟
پاهایم را بخراش، خونم را بخراش
تا ببینیم سیلها و طوفانها از ما چه باقی میگذارند...
صفحه ۱۵
- نام کتاب: امروز ابر است، فردایم باران
- مترجم: سینا کمال آبادی
- ناشر : اتفاق
- تعداد صفحات: 157
- شابک: 9786009693771
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1400
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: شعر عربی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

مغزی که همه چیز را میفهمد
مروری بر کتاب مغز پویا نوشتهی دیوید ایگلمن

ندای پرچم سفید
مروری بر کتاب چرا جنگ؟ مکاتبات آلبرت اینشتین و زیگموند فروید

عملکرد مغز ما چگونه است؟
مروری بر کتاب گندزدایی از مغز نوشتهی فیث جی. هارپر
کتاب های پیشنهادی








