زن همچنان ساکت ماند. هر دو جوان و زشت بودند. زشتی کوسمه به روسالوو فرصت تکرار دیگر آموختههایش در مدرسهی پلیس را داد: کوسمه با شانهی پهن، نشانههای جسمانی یک جنایتکار را داشت، پیشانی برآمده، گونههای برجسته، تیزی زاویهی صورت، پیشآمدگی آرواره، فلاژیوسفالیا. «دکتر، به من نخندید؛ این به معنای سری کج و بیضوی و نامتقارن است، خوشبختانه طرف راست چهره خیلی به سمت پیشانی پیش رفته که از پشت، به سمت چپ پیشرفت داشته».
خیره به کوسمه، بازرس هیچ یک از آن موارد را نمیدید. تنها جوانی بود ترسیده.
صفحه 56
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید