کتاب آرام در سایه
نویسنده: منیرالدین بیروتی
جای گلوله
دارید سختاش میکنید دکتر، بیخودی سختاش میکنید. اینقدرها هم چیز مهمّی نیست، از بارِ زمین هم وزن دوتا آدم و نصفی کم شده، این نصفه هم کم میشود خیالتان تخت... چی داری ملعون که بگویی با اینها که هیچ چی نمیفهمند و نمیبینند که صمد چطور زور میزند و از گوشهی لبهاش خونِ سیاه کش میآید و چشمهاش که دنبال من میگردند و مرتضا که صورت چسبانده به خاک و زیر زانوهاش چاله چالهی خون که آفتاب دم صبح را میتاباند و برق میزند و کاشکی برمیگشت صمد و میدید که چشمام چطور گود شده حالا...
ادا که نمیخواهیم بیاییم برای هم، ها؟ خودمان کاشتیمشان، همان نصفشبی، یکجوری که تمام که شد نمیدانستیم و نمیدانستیم کجا هستند، یعنی چرخ که زدیم و آمد و رفتی که کردیم همان دور و اطراف گم و گور شدند. خب مينِ قد یک کف دست وسط آن همه سنگ و خاک و علف، مثل یک خنده وسط کوه مصیبت، همین مصیبت زندگی که میبینی که حالا دیگر شده مثل بالا رفتن از طناب، از این طنابهای آویزان دیدهای؟
صفحه ۲۵- نام کتاب: آرام در سایه
- ناشر : نیلوفر
- تعداد صفحات: 259
- شابک: 9789644486135
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1394
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

از جهانِ قصهها
مروری بر کتاب حیوان قصهگو نوشتهی جاناتان گاتشال

جادوی افسانهای یک اسطوره
گابریل گارسیا مارکز: مروری بر زندگی و آثار

محقق شدن رویای کودکی
دربارهی کتاب اولدوز و عروسک سخنگو نوشتهی صمد بهرنگی
کتاب های پیشنهادی

