کتاب آخرین شهر (ویوارد پاینز 3)
اَبیها داشتند نزدیکتر میشدند. از پنجرهی جلو حداقل یک دوجین از آنها را میدید و صدای بیشترشان را میشنید که از خانهی مگی در حال یورش به سمتش بودند. کلید دوم را گرفت و فکر کرد چه عجیبه که زنده موندن یا نموندنم، به چرخیدن با نچرخیدن این کلید بستگی داره. کلید وارد سوئیچ فرمان شد و ایتن پایش را محکم روی کلاچ فشار داد. خواهش میکنم. چند بار استارت زد و موتور پتپتکنان روشن شد. صدای قیژقیژش خود زندگی بود. ایتن ترمزدستی را خواباند و دنده را که جعبهدندهی دستی سهگانه را کنترل میکرد، تکان داد. روی دندهی عقب گذاشت و گاز داد. جیپ عقب رفت و به استیشن پشتسرش خورد. و هیولایی را که داشت نعره میکشید، به سپر آن میخکوب کرد.
صفحه 173
کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند
از برزخ آشویتس تا گریزگاه معنا
مروری بر کتاب انسان در جستوجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل
بچه ها چگونه زمان را درک میکنند؟
معرفی کتاب سفر در زمان با یک همستر نوشتهی راس ولفورد