یک ظاهرا با یک برابر است!

مروری بر نمایشنامه‌ی «مویزی در آفتاب» اثر «لورن هانسبری»

حجت سلیمی

سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸

مویزی در آفتاب

خانواده‌ی سیاه‌پوستِ یانگر بی‌سرپرست شده است. پدر خانواده به‌تازگی فوت کرده و همه‌ی اعضای خانواده چشم امیدشان به خُرده چکی است که برای بیمه‌ی عمر او وعده داده‌شده است. مادر خانواده، لنا، به فکر انتقال خانه‌شان به محلی بهتر است اما پسر خانواده، والتر، سودای سرمایه‌گذاری و پولدارشدن را در سر می‌پروراند. در واقع او از وضعیت خود و سیاهان خسته شده و به دنبال آن است که با سرمایه‌گذاری، یک‌شبه پولدار شود و ارزش و جایگاه سیاه‌پوستان را به‌طورکلی در جامعه بالا بکشد. دختر خانواده، بِنیثا، اصلاً به این اوضاع و احوالات اهمیت نمی‌دهد و می‌خواهد درسش را بخواند و ریشه‌های نژاد خودش را بازیابد.

این موقعیتی است که مویزی در آفتاب[1] از آنجا آغاز می‌شود. یک خانواده‌ی سیاه‌پوست که سال‌ها با ترس‌ولرز در جامعه‌ای نابرابر زندگی‌شان را شرافتمندانه اداره کرده‌اند و حالا هریک با روش خود در جستجوی احترام و شأن نادیده‌‌گرفته‌ی نژادشان هستند. با تمام تفاوتی که در دیدگاه‌ها و رؤیاها و مواضعشان دیده می‌شود، یک‌چیز در همه‌ی آن‌ها مشترک است‌: صداقت! همه‌ی آن‌ها عمیقا به آن چه می‌گویند و می‌خواهند انجام دهند باور دارند و با تمام وجود در راستای آن تلاش می‌کنند‌؛ اما چیزی در این راه مانعشان می‌شود.

چک بیمه‌ی عمر که می‌آید؛ لنا می‌رود و خانه‌ای پیش‌خرید می‌کند؛‌ بی‌آنکه به بقیه بگوید. با تمام کشمکشی که درباره‌ی نحوه‌ی چگونگی خرج کردن چک وجود دارد، تمام خانواده در حال نزدیک شدن به توافق‌اند که اتفاق عجیبی می‌افتد. آقای لیندلر سر می‌رسد. او از شورای محله‌ی جدید است و برایشان پیامی دارد؛‌ «ما سفیدهای محله عاجزانه از شما خواهش می‌کنیم که برای امنیت و آسایش ما به این محله نیایید و حاضریم هر مبلغی که لازم است بابت غرامت به شما بپردازیم.» (هانسبری 1959:142)

ما اغلب گمان می‌کنیم سال‌هاست که از قانون آزادی برده‌ها می‌گذرد؛ سال‌هاست که تبعیض نژادی دیگر وجود ندارد؛‌ اما نکته‌ای که هانسبری تلاش بر فهماندن آن به ما می‌کند دقیقا همین است که این برابری‌ها «در ظاهر» است و در باطن عملاً تبعیض در جریان است.

هانسبری این نمایشنامه را در سال 1959 میلادی نوشته است. مویزی در آفتاب اولین نمایشنامه‌ی یک نویسنده‌ی سیاه‌پوست و با موضوعی درباره‌ی سیاه‌پوستان است که در برادوی[2] اجرا شده است. سبک خاصی که او در نگارش برگزیده از دیگر سبک‌های دورانش متفاوت است. درواقع هانسبری عضوی از جنبش سیاه‌باوری است که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم تلاش بر بیداری و آگاهی سیاهان نسبت به وضعیت اسفناک خود در جامعه آمریکا می‌کردند و مهم‌تر از آن، تلاششان بر این بود که به سفید‌پوستان و به‌طورکلی رنگین‌پوستان بفهمانند که سیاهان هم یکی مانند خود شما هستند. شنیدن این حرف‌ها شاید برای ما تازگی نداشته باشد و با دیده‌ی تحقیر به مردم آن‌ دوران بنگریم اما واقعیت این است که تنها چون تاریخ از آن دوره گذر کرده ما به آن دوره با دیده‌ی حقارت نگاه می‌کنیم. در زمان نگارش این نمایشنامه هنوز صدسال از قانون لغو برده‌داری نگذشته بود. آپارتاید[3] در سال ۱۹۹۴ لغو شد؛‌ یعنی سی‌وپنج سال پس از نگارش این نمایشنامه. پس قدمی که هانسبری در نویسندگی و دیگر هم‌سنگرانش (کسانی چون نینا سیمون[4] و لنگستون هیوز[5]) در زمینه‌های هنری دیگر برداشتند قدمی بزرگ بود برای نزدیک شدن به مردم؛ نزدیکی‌ای که کمک می‌کرد تا بتوانند شباهت سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان را به آن‌ها بفهمانند و زمینه‌های لازم برای برابری را بیافرینند.

هانسبری می‌گوید:‌

من نویسنده‌ام. به گمانم فکر می‌کنم والاترین استعدادی که آدمی دارد هنر است و من آن‌قدر جسارت دارم که خودم را هنرمند بدانم ـ‌ که بدانم با تشریح شخصیت می‌توان هم به سرور و زیبایی و هم به روشنگری و پیوند میان مردم دست‌یافت. می‌خواهم این‌کار را بکنم. می‌خواهم کمی دنیا را به خودم نزدیک‌تر کنم؛ که یعنی نزدیک‌تر به مردم؛ و ببینم آیا می‌توانیم در اندکی روشنگری درباره‌ی هم شریک بشویم؟‌

مویزی در آفتاب جنبه‌ای از این نزدیکی است. جایی که او از زاویه‌ی دید سیاهان به شرایط زندگی در جامعه‌ی معاصر آمریکا می‌نگرد.

تقدیم به مادر برای خیال شکرینش

چه بر سر رؤیایی دیرپا می‌آید؟

آیا چون مویزی در آفتاب می‌خشکد؟

یا چون تاولی برمی‌آید و می‌ترکد؟

آیا چون گوشت فاسد بویناک می‌شود؟

یا چون شربتی شیرین شکرک می‌بندد؟

یا شاید مثل بار سنگینی وامی‌رود؟

.

.

.

یا شاید منفجر می‌شود؟[6]


[1] مویزی در آفتاب؛ لورن هانسبری؛‌ ترجمه‌ی بهزاد قادری و حسین زمانی مقدم؛ نشر قطره؛‌ تهران 1391

[2]مرکز تئاتری نیویورک آمریکا

[3]جدایی نژادی که در اصل در آفریقای جنوبی طرح شد اما به‌صورت کنایی به تمام جدایی‌های نژادی در تمام دنیا تلقی می‌شود.

[4]خواننده

[5]شاعر

[6] شعری ازلنگستون هیوز؛ نام نمایشنامه برگرفته از همین شعر است. 

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

مویزی در آفتاب اولین نمایشنامه یک نویسنده سیاه پوست و با موضوعی درباره سیاه پوستان است که در برادوی اجرا شده است. سبک خاصی که او در نگارش برگزیده از دیگر سبک های دورانش متفاوت است.

مطالب پیشنهادی

یک دهه از زندگی ما، دهه‌ی 60

یک دهه از زندگی ما، دهه‌ی 60

مروری بر نمایشنامه‌ی هتلی‌ها نوشته‌ی ساناز بیان

یک کمدی سیاه؛ خیلی خیلی سیاه

یک کمدی سیاه؛ خیلی خیلی سیاه

به بهانه اجرای تئاتر مرد بالشی؛ نگاهی بر نمایشنامه‌ی مرد بالشی نوشته‌ی مارتین مک­دونا

گذشته در مدد آینده

گذشته در مدد آینده

مروری کوتاه بر نمایشنامه‌ی فرشته‌ی تاریخ از محمد رضایی‌راد

کتاب های پیشنهادی