تا میتوانی از جادوی زندگی لذت ببر!

مروری بر کتاب کودک پاستیل‌های بنفش نوشته‌ی کاترین اپلگیت

آتنا منتظری

چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱

(1 نفر) 5.0

جلد کتاب کودک پاستیل های بنفش

کتاب پاستیل‌های بنفش نوشته‌ی کاترین اپلگیت از محبوب‌ترین رمان‌هایی است که به‌تازگی با موضوع جدید و شگفت‌انگیزش توجه بسیاری از نوجوانان و حتی بزرگسالان را در سراسر جهان به خود جلب کرده و به چندین زبان ترجمه شده است. کاترین اپلگیت یکی از نویسندگان رمان‌های محبوب نوجوانان است که مدال نیوبری سال 2013 را کسب کرده است. از دیگر آثار او می‌توان به ایوان منحصربه‌فرد، درخت آرزو، ویلودین و... اشاره کرد.

داستان این کتاب درباره‌ی پسر نوجوانی به نام جکسون و دیدگاه متفاوت او به زندگی است. او برخلاف همسالانش علاقه‌ای به خیال‌پردازی و رویابافی ندارد و بر این باور است که حقیقت هر چه که باشد، از خیال و رویا برتر است و همین باور موجب شده درباره‌ی هر چیزی بیش از اندازه کنجکاو باشد و سعی کند حقیقت تمام امور را کشف کند؛ حتی اگر به قیمت ناراحت شدنش تمام شود. او به دلیل علاقه‌ی بسیارش به دانستن حقیقت، تصمیم دارد در آینده دانشمند شود.

ارتباط او با خواهر کوچک‌ترش خیلی خوب است اما او کاملاً برعکس جکسون با دنیای خیال‌انگیز کودکانه‌ی خود مأنوس شده است. از طرف دیگر پدرش مبتلا به بیماری ام اس شده و کار خود را از دست داده است. خانواده‌ی جکسون در حال پشت سر گذاشتن یک بحران مالی هستند و مجبور به فروش وسایل خانه‌ی خود و حتی ترک خانه شده‌اند. آن‌ها هرکاری می‌کنند تا فرزندانشان در این شرایط کم‌ترین آسیب را ببینند و تا جایی که ممکن است متوجه مشکلات نشوند، اما جکسون درصدد کشف حقیقت برآمده است. در این زمان دوست خیالی او به کمک جکسون می‌آید و سعی می‌کند شرایط را برای او راحت‌تر کند. در ابتدا جکسون از ارتباط با او امتناع می‌کند اما رفته‌رفته با او خو می‌گیرد و به دنیای خیال‌ها وارد می‌شود.

داستان از زبان شخصیت اصلی‌آن، جکسون، روایت می‌شود. او احساساتش به هر اتفاق را با جزئیات فراوان شرح می‌دهد و این موضوع از دو جهت حائز اهمیت است: موجب می‌شود مخاطب ارتباط بسیار عمیقی با داستان برقرار کند و هم‌چنین حس همذات‌پنداری او با شخصیت‌های داستان بسیار افزایش می‌یابد. نثر کتاب بسیار ساده و روان است و در طول متن شاهد طنزهای کم‌نظیری هستیم که سبب می‌شوند متن داستان از حالت رکود و یکنواختی خارج شود. نویسنده از تشبیهات خلاقانه‌ای نیز استفاده کرده است که موجب پرورش قوه‌ی تخیل مخاطب و هم‌چنین جذابیت متن داستان برای او می‌شود. نکته‌ی دیگر این‌که کتاب پاستیل‌های بنفش موجب می‌شود والدین به دنیای کودکانشان قدم بگذارند و از نگاه آن‌ها به مسائل بنگرند و در نتیجه درک بهتری از احساسات کودکان پیدا ‌کنند و ارتباط عمیق و موثرتری با آن‌ها داشته باشند.

«موضوع این است که من اصلاً اهل خیالبافی و  دوست خیالی گرفتن نیستم. جدی می‌گویم. امسال پاییز می‌روم کلاس پنجم. توی سن و سال من اصلاً خوب نیست که فکر کنند دیوانه‌ای. من عاشق حقیقت هستم. همیشه این‌طور بوده‌ام؛ چیزهای واقعی، قوانین دودوتا چهارتایی، حقیقتی که مثلاً می‌گوید کلم بروکسل بوی جوراب سه‌روزمانده می‌دهد. خیله خب! شاید این دومی بیشتر سلیقه‌ای باشد. به هرحال من خودم تا حالا جوراب سه‌روزمانده نخورده‌ام؛ برای همین، ممکن است قضاوتم درست نباشد.»[1]

سفری به ذهن کودکان

در این کتاب ابعاد متفاوت روانشناختی کودکان بیان شده و از نیاز‌های مهم آنان صحبت به میان آمده است؛ کودکان نیاز به ارتباط صمیمی با همسالانشان دارند، تنهایی و انزوا به‌شدت برایشان اضطراب‌آور است و صحبت کردن درباره‌ی امور روزانه، دغدغه‌ها، علاقه‌هایشان سبب می‌شود از اضطراب اجتماعی آن‌ها کاسته شود و مهارت‌های شناختی آنان نیز افزایش یابد. برخی کودکان زودآشنا هستند و به‌راحتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و برخی دیگر کم‌‌روتر و کمی خجالتی هستند، اما تحقیقات ثابت کرده است هر دو گروه می‌توانند در ذهنشان دوستان خیالی خلق کنند و با آنان ارتبطی عمیق و صمیمی برقرار کنند. این امر کاملاً پذیرفته‌شده است و نشان از قدرت تخیل کودکان و نوجوانان دارد.

کودکان دوستان خیالی خود را مطابق با سلیقه‌ی خودشان خلق می‌کنند و حتی برای آن‌ها اسم می‌گذارند. دوستان خیالی همیشه با کودک موافق هستند و او را تایید می‌کنند. در برخی موارد نیز کودکان انگشت اتهامشان را به سوی دوست ‌خیالی‌شان نشانه می‌گیرند و از کار بدی که انجام داده‌اند، شانه خالی می‌کنند؛ اما جای نگرانی نیست، دوستان خیالی آن‌ها کم‌کم جذابیت‌شان را از دست می‌دهند و از ذهن کودکان پاک می‌شوند.

در کتاب پاستیل‌های بنفش دوست خیالی جکسون برخلاف خواسته‌ی او در شرایط بحرانی کنارش است و برای او دوستی وفادار و مهربان است. دوست خیالی او شنونده‌ای برای حرف‌هایش است و بدون این‌که قضاوتش کند، به حرف‌هایش گوش می‌سپارد و همین موجب می‌شود جکسون از زاویه‌ای دیگر و از دیدگاه دوست خیالی‌اش به ماجرا بنگرد و تصمیم بهتری بگیرد.

توانایی کودکان و نوجوانان را دست کم نگیرید!

نویسنده در این داستان ثابت می‌کند کودکان از آنچه تصور می‌کنید، هشیار‌تر و دانا‌تر هستند. در بسیاری مواقع و موقعیت‌های ناهنجار زندگی نمی‌دانیم برخورد مناسب با کودکان چیست؛ نمی‌دانیم مشکلات را چطور به آن‌ها توضیح دهیم و یا حتی نمی‌خواهیم بویی از مشکلات دنیای بزرگ‌ترها ببرند، غافل از این‌که دیدگاه آن‌ها تفاوت بسیاری با ما دارد و توانایی درک آن‌ها چه‌بسا بیش از بزرگسالان باشد. درست است که همیشه باید مراقب روح لطیف کودکانمان باشیم و درعینِ آماده کردن آن‌ها برای فرازونشیب‌های زندگی مانع از آسیب دیدنشان شویم، اما باید بدانیم که در ذهن آن‌ها توانایی حل مسئله نهفته است و ما باید با مهارت و دانش کافی آن را به بهترین شکل ممکن پرورش دهیم.

در داستان جکسون با مشکلات بسیار پیچیده‌ای مواجه است؛ بیماری پدرش، مشکلات مالی‌شان، فروش وسایل خانه و... همگی موجب ناراحتی او می‌شوند و او در همین شرایط سعی می‌کند مراقب خواهر کوچکش باشد تا کمترین آسیب را ببیند، اما دیدگاهش به مسائل و بحران‌ها متفاوت‌تر از چیزی است که انتظارش را دارید! او سعی دارد برای هر مشکل چاره‌ای بیندیشد و به جای ترسیدن و غصه خوردن دنبال راه‌حل می‌گردد.

«به نظرم بی‌خانمان شدن یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. مامانم یکبار بهم گفت که مشکلات مالی، یواش‌یواش گریبان آدم را می‌گیرند. گفت مثل سرما خوردن می‌ماند؛ اول فقط گلویت کمی می‌خارد، بعد سرت درد می‌گیرد و شاید هم سرفه کنی. بعدش یک‌دفعه می‌بینی دور و بر تختت پر شده از دستمال کاغذی و ریه‌هایت انگار دارند بالا می‌آیند. شاید یک شبه بی‌خانمان نشویم، اما اوضاع چنین حسی به من می‌داد. من آخر‌های کلاس اول بودم. بابام مریض بود. مامانم شغل معلمی‌اش را از دست داده بود و یک‌دفعه...بوووم!... دیگر ما در آن آپارتمان خوبمان که یک تاب توی حیاط پشتی‌اش داشت، زندگی نمی‌کردیم. [...] اما تنها چیزی که یادم می‌آید آن موقع بهش فکر می‌کردم این بود که زندگی توی مینی‌ون چقدر می‌توانست هیجان‌انگیز باشد.»[2] 

خانواده

خانواده اولین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی است. کودکان باید متوجه ارزشمندی خانواده باشند تا بتوانند نقش خود را در آن به‌خوبی ایفا کنند و در آینده نیز بتوانند خانواده‌ای گرم و صمیمی تشکیل دهند. در کتاب پاستیل‌های بنفش نویسنده روابط خانواده را بسیار خوب توصیف کرده و به اهمیت روابط میان اعضای خانواده نیز پرداخته است. این خانواده مانند هر خانواده‌ی دیگری فرازونشیب‌های زیادی را تجربه کرده‌اند، روزهایی را با ناراحتی سپری کرده‌اند، برخی اوقات با یکدیگر بحث و مجادله داشته‌اند و به‌طور کلی روزهای تلخ و شیرینی بسیاری را سپری کرده‌اند، اما همیشه بهترین پناهگاهِ یکدیگر بوده‌اند.

نویسنده درک متقابل درعین احترام به تفاوت‌ها را به بهترین نحو در داستان به تصویر کشیده است. اعتماد به والدین را به دور از هرگونه اغراق و بزرگ‌نمایی شفاف‌سازی کرده و از همه مهم‌تر به روابط خواهر و برادری و برخی مشکلات احتمالی مربوط به آن اشاره کرده است. این داستان مسئولیت‌های اعضای خانواده، اتحاد و همبستگی بی‌قیدوشرط آن‌ها و عشق و محبت بی‌مانندشان نسبت به یکدیگر را در ذهن کودکان و نوجوانان نهادینه می‌کند.


منابع: 

اپلگیت، کاترین، پاستیل‌های بنفش، ترجمه‌ی آناهیتا حضرتی، تهران، نشر پرتقال، 1395


[1]- اپلگیت، 9:1395

[2]- همان، 69

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

روز بدون پوشک

روز بدون پوشک

معرفی کتاب کودک روز بدون پوشک نوشته‌ی لیز فلچر

دلهره‌های یک تخم‌مرغِ کوچولو

دلهره‌های یک تخم‌مرغِ کوچولو

معرفی کتاب کودک هامپتی دامپتی نوشته‌ی دن سنتت

مبارزه‌ی سرسختانه‌ی طبیعت با فناوری

مبارزه‌ی سرسختانه‌ی طبیعت با فناوری

معرفی کتاب ربات جنگلی نوشته‌ی پیتر براون

کتاب های پیشنهادی