سال 1844 برای رمان پیکارسک سال مهمی بود. در انتهای این سال، جهان با دو عنوان از مهمترین کارهای رمان پیکارسک مواجه شد: بری لیندون و هاکلبری فین. رمان پیکارسک در 1844 تقریباً سه قرن از تولدش گذشته بود و بهعنوان یکی از ژانرهای مهم و قابلاعتنای ادبیات خود را معرفی کرده بود. اگر طبق منابع حدس بزنیم، سال 1544 اولین رمان پیکارسک، لاساریلو د تورمس، نوشته شده بود و در 1844، سیصد سال پساز این اولین نمونه، دو اثر مهم ادبیات پیکارسک نوشته شده بود.
پیکارسک
رمان پیکارسک گونهای از ادبیات داستانی است که بر ماجراهای یک قهرمان زیرک و اغلب مخالف با اصول اخلاقی به نام «پیکارو» تمرکز دارد. این ژانر ابتدا در اسپانیا متولد شد. «پیکارو» را «مردمدوست زیرک» یا «یاغی» ترجمه کردهاند. در این ژانر از داستان، قهرمان قصه ـ که از طبقهی فرودست جامعه است ـ خود را همواره در برابر دنیایی پرآشوب و درگیر هرجومرج میبیند که در آن حقوقش زایل شدهاند. بر همین اساس، بیشتر رمانهای پیکارسک که با راوی اولشخص نوشته شدهاند از راویای بهرهمندند که غیرقابلاعتماد (Unreliable Narrator) است، اما نباید زیرکی این قهرمان غیرقابلاعتماد را هم از خاطر برد. یکی از نمونههای شاخص رمان پیکارسک کتاب بری لیندون نوشته ویلیام تکری است.
ردمند بری
کتاب بری لیندون در سال 1844 منتشر شد و عمدهی تمرکزش نیز معطوف به رخدادهای درون انگلستان در همین سالهاست. قهرمان کتاب بری لیندون، ردمند بری، ایرلندیای است از طبقهی فرودست که سودای رسیدن به طبقهی اشرافی انگلستان را دارد. رمان بری لیندون از همین طریق در خود به روابط انگلوــایرلندی و تنشهایی که مردم این دو جامعه با یکدیگر داشتهاند میپردازد. ردمند بری یکی از قهرمانانی است که در ادبیات به احتمال خیلی زیاد در اذهان باید بماند. شاید او را بتوان یکی از سه قهرمان اصلی ادبیات پیکارسک در طول تاریخ قلمداد کرد که در سرتاسر قصهاش برای تحقق اهدافش عقبنشینی نمیکند و مجدانه برای پیروزی قدم برمیدارد و جالب این که توانایی تحقق اهدافش را هم دارد. ویژگی بری لحن اوست. در تمام قصه ما مطمئنیم که تمام حرفهای او قابلاعتماد نیستند و در توهمی سیر میکند که او از جامعه برای خودش ساخته است، اما نکتهی اساسی و قابلتأمل آنجاست که در این وضعیت ردمند ستایشگرانه با خود برخورد میکند. او خود را همی زیرک میداند، هم اجتماعی و هم مرد میدانهای مهم، مثل سربازی هم در ارتش پروس و هم در ارتش بریتانیا. البته او اینچنین هم مرد عمل نیست. موقع خطر، مثل آن دوئل، خوب بلد است که فرار را بر قرار ترجیح دهد و دلیرانه شمشیر نزند.
سقوط
ردمند در ادامه کوشش بیشتری به خرج میدهد، همدلی کمتری با مردم میکند و حربههای مختلف را میآزماید و موفق میشود. نکتهی اساسی اینجاست که در زمان موفقیت او ـ در واقع، زمانی که او به خواستهاش میرسد ـ ما ناظر این هستیم که ویلیام تکری با اخلاقیات ورود میکند و در نیمهی دوم کتاب شاهد سقوط اجتماعی ردمند و البته سقوط بیشتر اخلاقی او هستیم. در واقع، ردموند بری از زمانی که نامش را به بری لیندون تغییر میدهد این سقوط را میآغازد و تکری هم این سقوط را بخشی از سیر عادی زندگی قهرمان قصهاش میداند. بری نسبت به رویدادهای مهم زندگیاش ـ مثل از دست دادن ثروتش، همسرش یا حتی پایش ـ سردی عاطفی نشان میدهد. استثنای این حرف فقط مرگ پسرش، برایان، است که او را جداً متأثر میکند، شاید به این دلیل که بری خود را در پسرش میدید. سقوط بری تا حدی یک جباریت طبیعی را در خود دارد. پسرکی که در طبقات فرودست ایرلند با عقدههای بسیاری رشد کرده روزی تصمیم میگیرد که در انگلستان جاه و مقامی دستوپا کند و میکند، اما رویکردی که خالقش به او دارد همواره آمیخته است به کمبودهای ردمند. در تمام قصه، ما شاهد یک ویژگی مثبت از ردمند بری نیستیم؛ او هم نیرنگ دارد، هم قابلاعتماد نیست، هم ترسوست، هم خشن است و هم ضداجتماعی است و احتمالاً ازدواج دوم مادرش عقدههای بسیاری هم در او شکوفا کرده است. تنها در زمان مرگ برایان است که ردمند از وضعیت خفتباری که برایش ساختهاند بیرون میآید و تأثرش بهدرستی پذیرفته میشود.
استثنای بر قاعده
ردمند آینهی تمامنمای عصر خودش نیست. او اتفاقاً استثنایی است بر این قاعده. در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی تغییر طبقهی اجتماعی بهسختی رخ میداد. اگر هم ایرلندیای فرودست بودی این رشد طبقاتی ناممکنتر هم میشد. از این حیث، کوشش ردمند تحسینبرانگیز است. ردمند آنجایی شبیه به زمانهاش است که کلک میزند. سفر روانشناختی بری، که بیشرمیهای بسیاری را در خود دارد، نقدی است بر جامعهی طبقاتی قرن هجدهم؛ جایی که فرصتها برای افراد از طبقات پایین محدود بود. جاهطلبی بری در حقیقت پاسخی است به فشارهای اجتماعی در جامعهای که مشوق چنین رفتارهایی است. سقوط بری بیش از آنکه اخلاقی باشد اجتماعی است. او درنهایت وصلهی ناجور جماعتی است که توانسته با آنها دمخور شود، اما بهاندازهی آنها توانایی مقابله با مشکلات چنین طبقهای را ندارد. از همین روست که بری بیحسی عمیقی را نسبت به شرایطش احساس میکند و درنهایت با طیب خاطر همهی گذشتهاش را فدا میکند.

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.